کد مطلب:68042 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:297

خطیب تاریخ











از مواهب «صاحب الغدیر»، نیروی نطق شگفت و مهیج وی بود. او صاحب سیمایی بود با مهابت و هیئتی شكوهبار و «صدایی در خور دلیران» و معلوماتی بیكران و حافظه ای نیرومند و ایمانی عمیق و توجهی درست و نیتی پاك، و بدین گونه چون به سخنرانی دهان می گشود، شگفتی زای نبود اگر دهها هزار نفر را گرد آورد و تحت تأثیر گیرد و ساعتها گوش به سخن خویش بدارد.

او به هنگام سخنرانی، مصلح اسلامی دیگر، سید جمال الدین حسینی اسدآبادی را به یاد می آورد. او حتی در محافل عادی كه سخن می گفت، شور اخلاص وعمق منطق و شعله ی حماسه اش همه را دگرگون می كرد. در منابر نیز چونان خطیبی بیهمال سخن می گفت. و چون به سخن او گوش فرا می دادی می گفتی قرنهای اسلامی دهان گشوده اند تا با تو سخن گویند.

و در این سخنرانیها و محافل چه بسیار انبوهان جمعیت كه گرد می آمدند، متجاوز از چند هزار و گاه چن ده هزار... كه از این جمله بود مجالس اصفهان، مشهد، همدان، كرمانشاهان، تهران، حیدرآبادد كن، كانپور و برخی از شهرهای سوریه و عراق و...

درست به یاد دارم كه در تابستان سال 1338 شمسی، كه علامه ی امینی در مشهد

[صفحه 342]

بود، گروهی از وی درخواست كردند تا به منبر رود. البته چنین نبود كه او اهل منبر باشد، به معنای متعارف، و هر جای بدان بپردازد مگر آنگاه كه عالمان و خواص برای استفاده ی عموم از او درخواست سخنرانی می كردند. باری تقاضای مردم مشهد قبول افتاد و مجلسی بس عظیم و شكوه زای، در مدرسه ی نواب مشهد، برپا گشت-مجلسی تاریخی: همه ی صحن بزرگ مدرسه ی نواب فرش شده بود. نخست به هنگام اذان مغرب، این جای وسیع پر می شد از صفوف نمازگزاران- زیرا به درخواست افاضل، «امینی» آن چند شب، نماز مغرب و عشا را در آنجا به جماعت خواند- و چه بسیار كسان كه می آمدند برای پیوستن به این صفها و جای نبود. سپس چون منبر آغاز می گشت، سیل جمعیت- به معنای راستین این تعبیر- به سوی این مجلس سرازیر می شد.شبهای آخر، پس از پر شدن مدرسه و برخی غرفه های طبقات بالا، عده ای از مردم بر بام مرتفع مدرسه بالا می رفتند. در راهرو مدرسه، نیز همین سان جمعیت موج می زد و بر سر هم می ریخت، تا داخل خیابان، و دو طرف خیابان و پشت در دكانها كه بسته بود و در سطح پیاده رو و مقداری از سواره رو و كناره های جوی خیابان، تا كوچه ملك، و از طرف رو به قبله تا مسجد حاج ملا هاشم و درون مسجد. و این همه با بلندگوهای متعدد می توانستند، صدای «صاحب الغدیر» را بشنوند. و خدا داند كه شماره ی آن جمع و آن مردمان در آن شبها چه اندازه بود. از نظر كیفیت نیز بدان گونه كم مانند بود: خواص مردم، فقها، عالمان، استادان دانشگاه، فاضلان، دانشجویان و جوانان، شركت داشتند و حتی كسانی در صفوف آن جماعت و پای آن منبر دیده شدند، كه كمتر به كسی اقتدا می كردند یا پای منبری می رفتند.حضرت شیخ مجتبی قزوینی نیز، با ضعف مزاج و دوری راه، در این مجلس شركت می كرد. یكی از شبهایی كه حضور داشت و در یكی از غرفه های فوقانی ضلع شرقی مدرسه، با جمعی از طلاب، نشسته بود، به هنگام ختم مجلس- كه شكوه مجلس همین گونه نمایان بود و خلقهای انبوه، چون سیلهای خروشان بهاری كه در دورن دره ها می غلتند، برای بیرون رفتن از مجلس، از این سو به آن سوی می شدند،

[صفحه 343]

و فروغ ارواح پاك شده و جانهای صفا یافته از چشمانشان بیرون می تراوید- به حضورش رفتم، شیخ گفت: «چنین مجلسی در قرنی اتفاق می افتد».



صفحه 342، 343.